عصر فروپاشی : تشدید یا اصول اخلاقی
جنگ ویتنام یک مفهوم قوی، مستحکم و وسیعی را بوجود آورد، زیرا این جنگ موقعیت رقابتی عمیقی در آمریکا داشت که علیرغم پیروزی های نظامی آمریکا در همه جنگها، دراین درگیری محکوم به شکست شد. گشترش رویکرد سینمایی ویتنام به این قضیه زمان بر بوده است. زیرا معمولأ تفسیری انتزاعی که از حضور آمریکا در جنگ ارائه می دهد، توجه کمی به سالهای کنونی جنگ مبذول می دارد (مشهورترین فیلم تخیلی در این زمینه، "کلاه سبز ها" بود که فیلمی برجسته مربوط به جنگ جهانی دوم بود، اما به طرز نامناسبی با شرایط ویتنام جایگزین شد).
چند سال پس از پایان جنگ، در اواخر دهه 1970 موجی از فیلمها پدیدار شد تا جامعه را از مشکلات مهم و روانشناختی حاصل از جنگ حفظ نماید (بازگشت به خانه، شکارچی گوزن و عصر فروپاشی). تقریبا یک دهه بعد موج بعدی فیلم ها شروع به مواجهه با واقعیات تلخ جنگ نمودند که در اکثر موارد به تمام دوران جنگ مربوط می شد. این فیلمها تلاش می کردند تا ویتنام را آنگونه که هست به تصویر بکشند. عنوان یکی از این فیلم ها اثری بود از اولیور استون به نام "ارتش". فیلمهای دیگر شامل: "تپه همبرگر" و "غلاف تمام فلزی" است. فیلم استون اولین فیلم سه بخشی بود. فیلم بعدی "متولد چهارم جولای" است که یکی از فیلمهایی است که به شکست سخت روز ارتش مربوظ میشود؛ در حالیکه قسمت پایانی "بهشت و زمین" به عنوان تنها تلاش آمریکا برای درک چیزی از جنگ ویتنام از بُعد ویتنامی محسوب میشود. فیلمهای بعدی که در زمان خودش بی نظیر بود، "ما همه سرباز بودیم" نام دارد که در آن میل گیبسون یک افسر واقعی به نام کُل را به تصویر می کشد. هال مور، طبق گزارش خود تلاش می کند تجرب? موفقیت نظامی را به نمایش گذارد و توجه خاصی به تاثیر مرگ در خانواده می کند که این کار از طریق توجه به رفتار همسر مور و نقش وی در بیان نکاتی مختصر و کوتاه از مرگ به سایر بیوگان انجام میشود. این فیلم حافظ شرف و آبروی ارتش ویتنام است؛ بر خلاف همه فیلمهای دیگر. همه آنها به روش خود مدتها فیلمهای مشهوری در مورد جنگ جهانی دوم بودند، همانند فیلم معروف و کلاسیک "همه آرام در جبه? شرقی" که در مورد جنگ جهانی اول بود.
به هر حال هنگامیکه فیلمهایی همچون "تپ? همبرگر" و "ارتش" ممکن است برخوردشان با گروهی کوچک که جنگ را تجربه کرده است به عنوان واقعیت جلوه کند، "عصر فروپاشی" در پوچی اش واقعی ترین است. در ویتنام به این فیلم به عنوان یک فیلم نگاه نمیشود بلکه به مثاب? یک بررسی سینمایی- فلسفی از ماهییت صرف جنگ بدان نگریسته میشود؛ اینکه جنگ چیست؟ و دامنه گستردگی آن تا کجاست؟
عصر فروپاشی، در کانون فیلمهای جنگی جایگاهی خاص دارد، نه به خاطر اینکه این فیلم واقعیت انسانیت و قوت یک درگیری معمولی را اسیر می کند، نه به این علت که این فیلم قهرمانی های استثنایی توسط افراد و گروههای کوچک که از لحاظی در ماموریت های مهم و مشکل موفقیت هایی داشته را به نمایش می گذارد؛ و نه به این دلیل که جنبه های اجتماعی جنگ را به تصویر می کشد، بلکه این فیلم ادعا می کند که بهترین فیلم جنگی است که ماهیت جنگ را تا فراسوی قلمروهای گسترده ای حفظ می کند. به هر حال علیرغم ماموریت فرانسیس فورد به خلق فیلمی که هم تماشایی باشد و هم تحقیقی فلسفی در مورد اسطوره شناسی جنگ، این فیلم نتوانست اینگونه باشد.
فیلم فرانسیس فورد کاپولا تا حدی بر اساس رمان جوزف کنراد "دل تاریکی" است. این فیلم مربوط به آفریقاست که شامل سفریست به بالای رودخان? کنگو برای جستجوی تاجری به نام کورتز در این فیلم سفر به درون جنگل، ماموریتی ویژه است که توسط یک آمریکایی انجام میشود؛ کاپتان ویلارد که وظیف? یافتن سرهنگ کورتز در بالای رودخانه و درامتداد ساحل کمبودیا را بر عهده دارد. سرهنگی که عقل خود را از دست داده و جنگ را با اهداف و قوانین خود پیش می برد. ماموریت ویلارد پایان دادن به فرماندهی کورتز با جدیت هر چه تمام است. کورتز فرمانده گروه کوچکی از سربازان آمریکایی وفادار به خود است؛ همچنین رهبر مونتاگنارهای اصیل که قبیله ای محلی هستند و توسط خود او مسلح شدند. این گروه، کورتز را هنگامی که از معبد کمبیدان آنها را هدایت میکرد می پرستیدند. این فیلم سفر ویلارد به بالای رودخانه، به درون قلب این تاریکی دنبال می کند و شاهد دیوانگی های روبه افزایش آمریکا در جنگ ویتنام است. در این سفر ویلارد بیننده را به عنوان یک شاهد به دنبال خود می کشد، سفری که او را به تفسیر ماموریتش و مرحله ای که راه حل های کورتز به آنها جهت می دهد، نزدیک می کند؛ تفسیری بی چون و چرای کسانی که به او این ماموریت را دادند تا دوباره نظم را در جنگ برقرار سازد. ویلارد ماموریت خود را انجام می دهد، اما تجربه او را مجبور کرده است تا ماهیت جنگ و ماموریت را تفسیر کند و حتی شاید او را تغییر داده است. منابع مربوط به "دل تاریکی" و سفر به بالای رودخانه نشان می دهد که پیام این فیلم این است: فقدان روحی استعمارگران.
تم های اصلی فیلم شامل استعمارگری میشود که از اصل کنراد و مشکل اخلاقی آمریکایی ها، به علاو? ویژگی سرهنگ کورتز که عقل خود را ازدست داده است نشئت می گیرد. زایل شدن عقل کورتز نشان? فقدان آمریکا در جنگل جهانی و تلاش او برای جلوگیری از توسعه کمونیسم در ویتنام است. مشکل کورتز نمادیست برای سطح فکری کشور. سایر تفاسیر درون مایه دار، مذکر بودن و عقیم بودن از یک بُعد فمنیستی و اُدیس? هومر را شامل میشود. همچنین ارتباط با ادبیات و "دل تاریکی" کنراد، که فیلم از آن الهام میگیرد.به هر حال درک جنگ یک پدید? اجتماعیست که شامل مدیریت اجباری خشونت سرکوب شده توسط سازمانهای اجتماعی مربوطه (نیروهای مسلح) میشود که در قلب فیلم قرار دارد. محرومیت، چه نژادی و چه قانونی نکت? مهم و کلیدی قضیه است: وقتی سیاست ها شرایط مختلفی بوجود می آورند که در آن نیروهای مرگبار و ویران کننده مجاز شناخته میشود، طبیعتأ در جامعه غیر مجاز و ممنوع است؛ این نکته اصلی قوانین و کنوانسون های محدود کنند? آزادی عمل برای اجرای مقاصد خشونت آمیز است که جنگ را تعریف میکند. این مفهوم قوانین جنگی است که تولید کنند? عقاید مربوط به جرائم جنگی است و این حد و مرزی است که جرائم جنگی را مشخص می کند و هر آنچه که در جنگ غیر قابل قبول است، به صرف همین واقعیت جنگ را تعریف می کند و آنرا از خشونت های اتفاقی یا حتی خشونت های عمدی مانند گانگسترها، جدا می کند. در هر حال همانطور که کارل وُن کِلزویت که از نظر تاریخی مشهورترین نویسند? جنگ است، اذعان می دارد، فشارهای سیاسی خاص در جنگ باعث افزایش تمایل به تشدید میشود. این نبردیست میان تشدید و محرومیت که معمولأ در جنگ و مخصوصأ در "عصر فروپاشی" سوالات مهمی را مطرح میسازد.
کورتز به پیروی از کلازویت معتقد است که جنگ نه تنها آزمایش استقامت است بلکه نبرد آرزوهاست. در همان هنگام که جستجو برای یافتن کورتز ما را به عمق جنگ و جنگل می کشاند و همچنین در امتداد اعتقاد به تشدیدی که کلازویت اذعان می دارد، به درون حوزه ای کشیده می شویم که مملو از خشونت است، اما به طرق زیادی این امر توسع? کامل و منطقی تصمیم به اعمال خشونت برای مقاصد سیاسی تلقی میشود. منطق خشونت که ناگهان در صحن? جنگ خود را نشان می دهد، به این معناست که هم محدودیت و هم هدف سیاسی از بین خواهد رفت. دیدگاه کورتز چندان هم زیبا نیست: او تعداد زیادی دست جدا شده از بدنهای تکه تکه شد? بچه هایی که نیروهای ویژه آمریکا آنها را به عنوان بخشی از قلب و ذهن فعالیت های مبارزاتی واکسینه کرده اند، دیده است. این دست ها توسط نیروهای ویتنام شمالی به عنوان تاکتیک تروریستی برای تضعیف آمریکا، از بدن جدا شده اند. کورتز با پیروی از عقید? کلاسیک سان تیزو، دشمن خود را شناخته است: "من .....به عقل و هوش او پی برده ام.... سپس من پی بردم که او از من قوی تر بود زیرا او می توانست این را تحمل کند، آنها هیولا نبودند، مرد بودند، گروهها را هدایت می کردند...." اما اگر تشدید بدین طریق تا فراسوی محدودیت های مقاصد سیاسی و محرومیت های اخلاقی دنبال میشود، پس جنگ تمام میشود. در عوض، تبدیل به عصبانیت و خشونتی بی هدف، خشونتی همیشگی و خودخواهانه میشود که منبعی است برای وحشت کورتز.
در پایان، این فیلم جدا از اینکه تناسبی است برای شکست آمریکا در ویتنام بیش از هر چیز از ماهیت جنگ صحبت می کند- در گیری بین تشدید و اخلاق، در این درگیری محرومیت تشدید را محروم می کند اما با اجبار زیاد. فرار کردن از حدود و محدوده ای که جنگ نامیده میشود، راهیست برای از بین بردن فساد اخلاق و استفاد? مخرب از زور- پدیده ای اجتماعی که شامل استفاده از سازمانهای خاص اجتماعی برای مدیریت خشونت های سرکوب شده جهت مقاصد سیاسی میشود. سازمانهایی که در آنها سیاست پیامدهای خاصی پدید می آورد که این امر به خاطر استفاده نادرست از اهدافی است که محدودیت های شرایط غیر نرمال را تعریف می کند.
نتیجه:
در مطالع? فیلمهای مربوط به جنگ هدفی نهفته است. جدای از بررسی فیلم به صورت ادای حق مطلب، واضح است که این فیلم ها وسیل? مفیدی هستند برای تحقیق و پژوهش جنگ های خاص و جنبه های مختلف آنها، همانند رابط? کلی فیلم و جنگ. وقتی فیلمی در مورد جنگ یوگسلاوی از همان محدودیتهایی که به فیلمهای دیگر اعمال شده می رنجد، بنابراین معلوم میشود که فیلم نقشی خاص در برخورد با خود پدید? جنگ یوگسلاوی دارد. این امر امکانات تحقیق و بررسی را فراهم می آورد. به طور تصادفی ممکن است همه اینها شانس مشارکت کردن و برقراری سازش و آشتی را در این زمینه فراهم آورد. به هر حال چه از طریق فیلمهای تخیلی و چه فیلمهای مستند، بررسی ویژگی، محصول و جزئیات خود جنگ و شرایط سیاسی و اجتماعی اش، مطالعه و فهم نبرد را تقویت می کند.
به هر حال با دوری از منابع قانونی و دست نوشته، امکان جستجوی بیشتر در مورد جزئیات نبرد یا علت و تاثیر اجتماعی یک درگیری خاص باید فراهم باشد. همانطور که نمایش عصر فروپاشی نشان می دهد، زمانی که احتمال صحت و درستی ممکن است اهمیت آموزشی و اکتشافی داشته باشد، می توان از طریق قدرت تصاویر متحرک به جستجوی ماهیت و ویژگی جنگهای خاص و معمولی پرداخت، که این امر قالبهای مفهومی استراتژی را در ارتباط با اهداف و معانی پی ریزی می کند. اگر محرومیت ها از بین روند، جنگ از بین می رود. زمانیکه این اتفاق بیفتد جریان تشدید به سمت فقدان روحی قلب تاریکی و به سمت فقدان بحرانی ابعاد در مقاصد سیاسی و فروپاشی پوچی و بی محتوایی هدایت میشود.
منابع:
کلمات کلیدی :